ازیناست که میگم نخونید:)

ساخت وبلاگ
﷽با سلامبه مدد الهی قصد داریم برای هشتمین سال متوالی، در ماه مبارک رمضان با همراهی همدیگر چندین ختم قرآن به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) و حاجت روایی شما شرکت کنندگان داشته باشیم.به دلیل اعمال نظم در برنامه ریزی و عدم تکراری بودن سهمیه هر فرد در طول ماه مبارک، میزان سهمیه روزانه ای که هرکس برای خودش اعلام می‌کنه ثابت هست و قابلیت تغییر در طول ماه رمضان ندارد. برنامه روزانه قرائت قرآن، هر روز از طریق کانال ختم قرآن و وبلاگ رمز حیات در این صفحه ( لینک ) اطلاع‌رسانی می‌شه.جهت شرکت در این ختم قرآن، لطفا نام خودتون همراه با سهمیه قرائت روزانه تون که می تونه از یک صفحه تا چند جزء باشه رو در قسمت نظرات همین پست بنویسید.مهلت ثبت سهمیه از هم اکنون تا روز آخر ماه شعبان (۲ فروردین)بابت اشتراک این پیام با دوستانتون، سپاسگزاریم. ازیناست که میگم نخونید:)...
ما را در سایت ازیناست که میگم نخونید:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1its-me0 بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 22 اسفند 1401 ساعت: 17:38

سلام سلام از اونجایی که کلی نوشتم و با یه اشاره بیان جان همش پرید ترجیح دادم با ریکوردر گوگل صحبت کنم تا اون برام همه چیز را تایپ کنه و امیدوارم که خوانا باشه. میخواستم براتون راجع به قضیه این چند وقت ها و سرویس شدن دهن مبارک صحبت کنم هرچی با خودم فکر می کنم میبینم که طی سه سال گذشته سه بار شدیداً حال و روزم خراب شد و کارم به بیمارستان کشید و در پس پرده هر سه تایی اونا یه سزاار بود اولیش برمیگرده به زمانی که با همسر رفتیم ولیعصر و یکی از کافه های پشت دانشکده هنر سزار گرفتیم چشمتون روز بد نبینه من مسموم شدم و حال و روزی داشتم که نگم براتون دومین مورد برای جمعه پارسال همین موقع ها بود که از محل کار رفتم میخوش یه دونه پیتزا گرفتم و از اونجایی که هوس سزار کرده بودم یه دونه سالادسزار گرفتم چند قاچ از سالاد خوردم اما سردرد شدیدی گرفتم گفتم یه چرت میزنم تا سرم بهترشه و بعد برسم خدمت سزار اما سردرد همانا و بدتر شدن درد همونا چشمتون روز بد نبینه کرونا گرفتم چه کرونایی.. و نگم که شب سختی رو پشت سر گذاشتم و عطای اون سزار را به لقایش بخشیدم سومین مورد میشه ۲۰ بهمن همین امسال اون روزی که تصمیم گرفتم با کاهوی عجیب و جدیدی که همسر گرفته بود یه سالاد سزار درست کنم درست کردم و بردم سالن و خوردم اما یک سردرد خیلی شدید گرفتم و از اونجایی که سخت مشغول کار بودم یه قرص خوردم و به کارم ادامه دادم تا اینکه همکارم اومد داخل و با تعجب بهم گفت چرا چهره ات این شکلیه و آنجا بود که توی آینه به خودم نگاه کردم و دیدم وای صورتم تیکه تیکه ورم کرده و اومده بالا تمام سینه گردن و دست هام کهیر زده و دونه های قرمز رنگ زیادی روشه چشمتون روز بد نبینه تنها اون شب پاشدم رفتم بیمارستان همسر نبود و اقوام هم کسی تهران نب ازیناست که میگم نخونید:)...
ما را در سایت ازیناست که میگم نخونید:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1its-me0 بازدید : 80 تاريخ : دوشنبه 15 اسفند 1401 ساعت: 14:09

بعضی وقتا از گذر عمر میترسم، از پا به سن گذاشتن میترسم.. به خودم میگم نمیدونم بعضی چیزا تو ذات آدمه یا نتیجه گذرسنه.. بعضی رفتارای آدم هارو میبینم واقعا تاسف میخورم.. کینه دوزی، دلخورشدن و بحث کردن سر چیزای الکی، پشت سر این و اون حرف زدن خاله زنک بازی و منم منم کردن... خدا کنه درست سر بزنگاه بتونیم مچ خودمونو بگیریم... نشه و بگذره و‌نفهمیم شدیم یکی بدتر ازونایی که ازشون بدمون میومد.. یا اونقدر غرق بشیم که با همه این اخلاقای بد همچنان فکر کنیم خیلی ادمیم و بقیه بدن ازیناست که میگم نخونید:)...
ما را در سایت ازیناست که میگم نخونید:) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1its-me0 بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 15 اسفند 1401 ساعت: 14:09